عشق است و آتش و خون داغ است و درد دوری
کی میتوان نگفتن کی میتوان صبوری
کی میتوان نرفتن گیرم پری نمانده
گیرم که سوختیم و خاکستری نمانده
با دوست عشق زیباست با یار بیقراری
از دوست درد ماند و از یار یادگاری
گفتی از روز سفر گفتم از من نگذر
مجنون لیلا رفتی بی بال و بی پر
پادمیرا
احسان خواجه امیری ( سریال آوای باران )
میتوان